امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Scribe

    skraɪb skraɪb
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      scribed

    • شکل سوم:

      scribed

    • سوم‌شخص مفرد:

      scribes

    • وجه وصفی حال:

      scribing

    • شکل جمع:

      scribes

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    کاتب، ناسخ (پیش از اختراع صنعت چاپ)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - In medieval times, scribes played a crucial role in recording important historical records.
    - در دوران قرون وسطی، کاتبان نقش مهمی در ثبت اسناد مهم تاریخی داشتند.
    - The scribe worked long hours in the scriptorium.
    - ناسخ ساعات متمادی در کتابت‌خانه کار کرد.
    noun countable
    معلم احکام دینی (کتاب مقدس)
    - The scribe's knowledge and understanding of religious law were sought after by those seeking spiritual guidance.
    - دانش و درک معلم احکام دینی از قوانین دینی مورد توجه کسانی بود که به دنبال راهنمایی مذهبی بودند.
    - The scribe's expertise in religious law made him a respected figure in the community.
    - تخصص معلم احکام دینی در قوانین دینی او را به شخصیتی مورد احترام در جامعه تبدیل کرد.
    verb - intransitive
    کتابت کردن، نوشتن
    - The historian spent years scribing the details of the ancient civilization onto papyrus scrolls.
    - این مورخ چندین سال را صرف نوشتن جزئیات تمدن باستانی روی طومارهای پاپیروس کرد.
    - In ancient times, it was common for individuals to scribe important information onto clay tablets.
    - در زمان‌های قدیم، نوشتن اطلاعات مهم روی لوح‌های گلی رایج بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد scribe

    1. noun One who transcribes professionally
      Synonyms: copyist, clerk, scrivener, copier, secretary, transcriber, penman, amanuensis, author, keeper of accounts, scribbler, editor, journalist, reporter, writer
    2. verb To form letters, characters, or words on a surface with an instrument
      Synonyms: engross, indite, inscribe, write
    3. noun A writer
      Synonyms: reporter, correspondent, Augustin Eugene Scribe, penman
    4. noun A sharp-pointed awl for marking wood or metal to be cut
      Synonyms: scriber, scratch awl

    ارجاع به لغت scribe

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scribe

    لغات نزدیک scribe

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند