امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scruple

ˈskruːpl ˈskruːpl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
اندک، ذره، واحد سنجش چیز جزئی، تردید، بیم، منع اخلاقی، نهی اخلاقی، وسواس باک، تردید داشتن، دو‌دل بودن، وسواس داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- moral scruples
- محذورهای اخلاقی
- Without the slightest scruple, he ordered their execution.
- بدون کمترین تردید دستور اعدام آن‌ها را داد.
- She had no scruples about opening and reading others' letters.
- از بازکردن و خواندن نامه‌های دیگران ابا نداشت.
- She does not scruple about lying.
- دروغ گفتن وجدانش را ناراحت نمی‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scruple

  1. noun misgiving, doubt
    Synonyms:
    anxiety caution censor compunction conscience demur difficulty faltering hesitancy hesitation pause perplexity qualm reconsideration reluctance reluctancy second thought squeamishness superego twinge uneasiness
    Antonyms:
    ignorance negligence unconcern
  1. verb balk, have misgivings
    Synonyms:
    be loath be reluctant be unwilling boggle demur doubt falter fret gag have qualms hesitate question shy stick stickle stumble think twice about vacillate waver worry
    Antonyms:
    not care

ارجاع به لغت scruple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scruple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scruple

لغات نزدیک scruple

پیشنهاد بهبود معانی