امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sedate

sɪˈdeɪt sɪˈdeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sedated
  • شکل سوم:

    sedated
  • سوم‌شخص مفرد:

    sedates
  • وجه وصفی حال:

    sedating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آرام، ملایم، متین، موقر، تسکین‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a sedate young woman
- یک زن جوان متین
- His sedate demeanor reassured everyone during the tense meeting.
- رفتار آرام او در این جلسه‌ی پرتنش به همه اطمینان داد.
verb - transitive
آرام‌بخش زدن، داروی مسکن دادن، داروی خواب‌آور دادن، آرام کردن (با دارو)
- The nurse had to sedate the child to perform the necessary tests.
- پرستار مجبور شد به کودک آرام‌بخش بزند تا آزمایشات لازم را انجام دهد.
- They decided to sedate the horse for a smoother transportation process.
- آن‌ها تصمیم گرفتند به اسب داروی خواب‌آور بدهند تا روند حمل‌ونقل راحت‌تری داشته باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sedate

  1. adjective calm, collected
    Synonyms:
    cold sober composed cool cool as cucumber decorous deliberate demure dignified dispassionate earnest grave imperturbable laid-back no-nonsense placid proper quiet seemly serene serious sober solemn somber staid steady tranquil unflappable unruffled
    Antonyms:
    agitated excitable excited lively upset

ارجاع به لغت sedate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sedate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sedate

لغات نزدیک sedate

پیشنهاد بهبود معانی