با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Segregate

ˈseɡrɪɡeɪt ˈseɡrɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    segregated
  • شکل سوم:

    segregated
  • سوم شخص مفرد:

    segregates
  • وجه وصفی حال:

    segregating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
تفکیک کردن، جدا کردن، تبعیض نژادی قائل شدن، (از هم) سوا کردن، جدانشین شدن، (زاد شناسی) جدا شدن
- The city's neighborhoods were racially segregated.
- محله‌های شهر از نظر نژادی از هم سوا شده بودند.
- They segregate religious minorities.
- آنان اقلیت‌های مذهبی را از هم جدا می‌کنند.
noun countable
چیزی یا کسی که جدا شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد segregate

  1. verb discriminate and separate
    Synonyms: choose, close off, cut off, disconnect, dissociate, divide, insulate, island, isolate, quarantine, select, sequester, set apart, sever, single out, split up
    Antonyms: combine, desegregate, gather, join, unite

ارجاع به لغت segregate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «segregate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/segregate

لغات نزدیک segregate

پیشنهاد بهبود معانی