امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-starter

selfˈstɑːrtər ˌselfˈstɑːtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(فرد) مستقل، خودکفا، مبتکر، پرکار، خودکار، کوشا، سخت‌کوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Our team needs more self-starters who can take charge and lead by example.
- تیم ما به افراد سخت‌کوش بیشتری نیاز دارد که بتوانند مسئولیت را بر عهده بگیرند و الگوبرداری کنند.
- The self-starter finished the project ahead of schedule without any guidance.
- فرد خودکفا پروژه را زودتر از موعد مقرر بدون هیچ راهنمایی به پایان رساند.
noun countable
استارتر، استارت (خودرو)
- A reliable self-starter is essential for quickly starting small engines.
- یک استارتر معتبر برای راه‌اندازی سریع موتورهای کوچک ضروری است.
- The mechanics installed a new self-starter to ensure the car starts smoothly every time.
- مکانیک‌ها استارتری جدید نصب کردند تا مطمئن شوند که ماشین هربار به‌راحتی روشن می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-starter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-starter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-starter

لغات نزدیک self-starter

پیشنهاد بهبود معانی