امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Serene

səˈriːn səˈriːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
آرام، ساکت، باز، روشن، صاف، بی‌سر‌وصدا، متین، آسمان صاف، متانت، صافی، صاف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a serene sky
- آسمان صاف
- a serene lake
- دریاچه‌ی آرام
- Throughout the crisis her mind remained serene and undisturbed.
- طی آن بحران فکر او آرام و به‌سامان بود.
- the serene expression on her face
- متانت قیافه‌ی او
- his Serene Highness
- حضرت عالیجناب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد serene

  1. adjective calm, undisturbed
    Synonyms:
    at peace clear collected comfortable composed content cool cool as a cucumber dispassionate easy easygoing fair halcyon imperturbable laid-back limpid patient peaceful pellucid phlegmatic placid poised quiescent quiet reconciled resting satisfied sedate self-possessed smooth still stoical tranquil unflappable unruffled untroubled
    Antonyms:
    agitated disturbed excited troubled

ارجاع به لغت serene

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «serene» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/serene

لغات نزدیک serene

پیشنهاد بهبود معانی