امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Setup

ˈseˌtəp setup
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    setups

معنی و نمونه‌جمله

noun
برپاکردن، برپایی، مقدمه‌چینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the new setup
- وضع تازه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد setup

  1. noun Arrangement
    Synonyms: structure, composition, apparatus, frame-up, plan
  2. noun A gullible person
    Synonyms: dupe, gull, easy-mark, sitting-duck, trusting soul, sucker, fool, goat, butt, dummy, patsy, mark, simple-simon, victim, pushover, cat's-paw
  3. noun Accompaniments for alcoholic beverages
    Synonyms: service, fixings, settings

ارجاع به لغت setup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «setup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/setup

لغات نزدیک setup

پیشنهاد بهبود معانی