امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Shabby

    ˈʃæbi ˈʃæbi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      shabbier

    • صفت عالی:

      shabbiest

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    پست، دون، نخ‌نما، کهنه، ژنده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - a beggar in shabby clothes
    - یک گدا با لباس ژنده
    - an unshaven, shabbily dressed man
    - پیرمردی ریش نتراشیده و ژنده‌پوش
    - shabby, unpainted cabins
    - کلبه‌های قراضه و رنگ و رو رفته
    - a shabby old building
    - یک ساختمان قدیمی و لق و پلق
    - a shabby gift
    - هدیه‌ی ناقابل
    - the shabby salary of a teacher
    - حقوق ناچیز یک معلم
    - They were the shabbiest villains in history.
    - آنان پست‌ترین اراذل تاریخ بودند.
    - Guests complained about the shabby way in which they had been treated.
    - مهمانان از رفتار بی‌شرمانه‌ای که نسبت به آنان شده بود، شکایت داشتند.
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد shabby

    1. adjective broken-down; in poor shape
      Synonyms:
      bare bedraggled crummy decayed decaying decrepit degenerated desolate deteriorated deteriorating dilapidated dingy disfigured disreputable dog-eared faded frayed gone to seed mangy meager mean miserable moth-eaten neglected pitiful poor poverty-stricken ragged ramshackle ratty rickety ruined ruinous run-down scrubby scruffy seedy shoddy sleazy slipshod squalid tacky tattered threadbare tired worn worn-out worse for wear wretched
      Antonyms:
      good nice
    1. adjective despicable
      Synonyms:
      beggarly cheap contemptible despisable dirty disgraceful dishonorable disreputable ignoble ignominious inconsiderate inglorious low low-down mean mercenary miserly rotten scummy selfish shady shameful shoddy sordid sorry stingy thoughtless unkind unworthy
      Antonyms:
      honorable respectable

    ارجاع به لغت shabby

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shabby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shabby

    لغات نزدیک shabby

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return