با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shallot

ʃəˈlɑːt ʃəˈlɒt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
گیاه‌شناسی شالِت (نوعی پیاز کوچک)
- Shallot is a popular ingredient in French cuisine.
- شالت یک عنصر محبوب در غذاهای فرانسوی است.
- I bought a bag of shallots at the farmers' market.
- یک کیسه شالت از بازار کشاورزان خریدم.
noun countable uncountable
گیاه‌شناسی پیازچه
- He added a shallot to the salad.
- یک پیازچه به سالاد اضافه کرد.
- She diced a shallot to enhance the flavor of the sauce.
- او یک پیازچه را خرد کرد تا طعم سس را بهتر کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shallot

  1. noun Type of onion plant producing small clustered mild-flavored bulbs used as seasoning
    Synonyms: eschalot, multiplier-onion, Allium cepa aggregatum, Allium ascalonicum

ارجاع به لغت shallot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shallot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shallot

لغات نزدیک shallot

پیشنهاد بهبود معانی