با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shard

ʃɑːrd ʃɑːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shards

توضیحات

همچنین می‌توان از sherd به‌ جای shard استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تکه، قطعه، قسمت، شیشه‌خرده
- Careful not to cut yourself on that sharp shard of glass.
- مواظب باش که خودت را با آن قطعه‌ی شیشه‌ی تیز نبری.
- The room was littered with tiny shards of broken pottery.
- اتاق پر از تکه‌های کوچک سفال شکسته بود.
- A shard of ice fell from the roof and hit the ground.
- یک تکه یخ از پشت‌بام افتاد و به زمین خورد.
noun uncountable
پوسته، بال‌پوش
- The beach was filled with tiny shards of seashells.
- ساحل پر از پوسته‌های ریز صدف بود.
- The turtle's shell is made up of intricate scales.
- پوسته‌ی لاک‌پشت از فلس‌های پیچیده تشکیل شده است.
noun countable
زمین‌شناسی ترکش، ریزترک
- The geologist discovered a shard of tuffaceous sediments embedded in the rock formation.
- زمین‌شناس ریزترکی از رسوبات توفی را کشف کرد که در سازند سنگ جاسازی شده بود.
- She accidentally stepped on a shard, causing a small cut on her foot.
- او به‌طور تصادفی روی یک ترکش پا گذاشت که باعث بریدگی کوچکی روی پایش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shard

  1. noun Residual matter
    Synonyms: fragment, butt, end, sherd, ort, scrap, stub

ارجاع به لغت shard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shard

لغات نزدیک shard

پیشنهاد بهبود معانی