با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

She

ʃi ʃi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun pronoun countable A1
او (مونث)، دختر، زن، حیوان ماده
- She is my daughter.
- او دختر من است.
- You are the cruelest she alive.
- تو ستمگرترین زن دنیا هستی.(شکسپیر)
- Our cat is a she.
- گربه‌ی ما ماده است.
- Our cat was pregnant and she gave birth yesterday.
- گربه‌ی ما آبستن بود و دیروز زایید.
pronoun
او (با جنسیت نامشخص)
- She wrote a letter to her brother.
- او به برادرش نامه نوشت.
- She loves to read books every evening.
- او عاشق خواندن کتاب شبانه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد she

  1. pronoun Used to refer to the female person or animal previously mentioned or implied.
    Synonyms: this-one, this girl, this woman, that girl, that woman, this female animal, that female animal

Idioms

ارجاع به لغت she

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «she» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/she

لغات نزدیک she

پیشنهاد بهبود معانی