با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sheriff

ˈʃerɪf ˈʃerɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sheriffs

معنی

countable
کدخدا، ضابط شهربانی، داروغه، کلانتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sheriff

  1. noun
    Synonyms: constable, county officer, county administrator, peace officer, marshal, reeve, officer

ارجاع به لغت sheriff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sheriff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sheriff

لغات نزدیک sheriff

پیشنهاد بهبود معانی