با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shibboleth

ˈʃɪbleθ ˈʃɪbəleθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
لق‌لقه‌زبان، ورد زبان، بیان رایج
- She criticized the traditional gender roles as an outdated shibboleth.
- او وظایف جنسیتی سنتی را به‌عنوان یک لق‌لقه‌زبان منسوخ انتقاد کرد.
- The belief that success is only measured by wealth is a societal shibboleth we need to challenge.
- این باور که موفقیت فقط با ثروت سنجیده می‌شود، یکی از بیانات رایج اجتماعی است که باید آن را به چالش بکشیم.
noun countable
شعار (مخفی)، اسم رمز
- To gain their trust, I revealed the shibboleth that only true fans of the band would know.
- برای جلب‌اعتماد آن‌ها، اسم رمز را گفتم که فقط طرفداران واقعی گروه می‌دانستند.
- Using specific jargon acted as a shibboleth for journalists, distinguishing them from general readership.
- استفاده از اصطلاحات خاص برای روزنامه‌نگاران به‌عنوان یک شعار مخفی عمل کرد و آن‌ها را از خوانندگان عمومی متمایز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shibboleth

  1. noun A favorite saying of a sect or political group
    Synonyms: catchword, slogan, custom, party-cry, motto, password, phrase, practice, saying, truism, watchword

ارجاع به لغت shibboleth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shibboleth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shibboleth

لغات نزدیک shibboleth

پیشنهاد بهبود معانی