با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shipboard

ˈʃɪpbɔːrd ˈʃɪpbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پهلوی کشتی، درکشتی، سوار کشتی، کنار کشتی، صحنه کشتی، عرشه
- They stood on shipboard.
- روی عرشه‌ی کشتی ایستادند.
- shipboard activities
- فعالیت‌های روی کشتی
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت shipboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shipboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shipboard

لغات نزدیک shipboard

پیشنهاد بهبود معانی