با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shirt

ʃɜːrt ʃɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shirts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
پوشاک پیراهن
- People in their shirt sleeves will not be admitted.
- به کسانی که کت نپوشیده‌اند (فقط پیراهن به تن دارند)، اجازه‌ی ورود داده نخواهد شد.
- I bought a new shirt yesterday.
- دیروز یک پیراهن جدید خریدم.
noun countable
پوشاک زیرپیراهنی، عرق‌گیر
- She wore a white shirt underneath her blouse.
- زیرپیراهنی سفید زیر بلوزش پوشیده بود.
- The store had a wide variety of men's shirts.
- این فروشگاه انواع زیادی از زیرپیراهنی‌های مردانه داشت.
noun uncountable
(تمام یا بخش زیادی از) پول، سرمایه
- Don't risk your shirt on a risky bet.
- سرمایه‌ی خود را در یک شرط‌بندی ریسک‌دار به خطر نیندازید.
- He lost his entire shirt in the stock market crash.
- او تمام پول خود را در ریزش بورس از دست داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shirt

  1. noun
    Synonyms: be calm, be patient, be-quiet, blouse, show restraint, camise, chemise, remain calm, dress, jersey, lose everything, polo, become bankrupt, pullover, sark, go-to-the-wall, shift, silk, smock, sport, tunic, turtleneck

Idioms

  • in one's shirt sleeves

    فقط با پیراهن، بیکت، پیراهن پوشیده (ولی بدون کت)

  • keep one's shirt on

    آرام ماندن، خشمگین نشدن

    (امریکا - عامیانه) خونسردی خود را حفظ کردن، آرام ماندن

  • lose one's shirt

    (عامیانه) هستی خود را از دست دادن، مفلس شدن

  • a stuffed shirt

    (عامیانه) آدم مغرور و خودنما

ارجاع به لغت shirt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shirt

لغات نزدیک shirt

پیشنهاد بهبود معانی