امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shivering

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shivered
  • شکل سوم:

    shivered
  • سوم‌شخص مفرد:

    shivers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
لرزیدن، لرزش (عملکرد بدن در پاسخ به سرما و ترس شدید در جانوران خونگرم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I wrapped myself in a blanket to try and stop the shivering from the cold.
- خودم را در پتویی پیچیدم تا سعی کنم جلوی لرزش ناشی از سرما را بگیرم.
- The shivering of the dog's body indicated that it was suffering from hypothermia.
- لرزیدن بدن سگ نشان می‌داد که از هیپوترمی رنج می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shivering

  1. verb To crack or split into two or more fragments by means of or as a result of force, a blow, or strain
    Synonyms:
    splintering smashing riving fracturing breaking
  1. verb Tremble convulsively, as from fear or excitement
    Synonyms:
    shuddering vibrating trembling shaking quivering thrilling splintering twittering throbbing freezing fragmenting chilling quavering breaking
    Antonyms:
    fixing mending
  1. verb Shake, as from cold
    Synonyms:
    shuddering
    Antonyms:
    steadying
  1. verb To shake or tremble, as from cold or fear.
    Synonyms:
    shaking
  1. noun A sensation of cold that often marks the start of an infection and the development of a fever
    Synonyms:
    chill
  1. adjective Vibrating slightly and irregularly; as e.g. with fear or cold or like the leaves of an aspen in a breeze
    Synonyms:
    trembling shaky

ارجاع به لغت shivering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shivering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shivering

لغات نزدیک shivering

پیشنهاد بهبود معانی