با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sibling

ˈsɪblɪŋ ˈsɪblɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    siblings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal C2
برادر یا خواهر، هم‌نژاد، هم‌شیر، همشیره
- Manoochehr and his five siblings
- منوچهر و پنج خواهر و برادرش
- She had never overcome her feelings of sibling rivalry.
- او هیچ‌وقت به حس رقابت خواهر و برادری‌اش غلبه نکرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sibling

  1. noun A person's brother or sister
    Synonyms: sib, brother, kin, kinfolk, relative, sister

ارجاع به لغت sibling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sibling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sibling

لغات نزدیک sibling

پیشنهاد بهبود معانی