امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sickle

ˈsɪkl ˈsɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sickled
  • شکل سوم:

    sickled
  • سوم‌شخص مفرد:

    sickles
  • وجه وصفی حال:

    sickling
  • شکل جمع:

    sickles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
داس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The farmer used a sickle to harvest the wheat in the field.
- کشاورز از داس برای برداشت گندم در مزرعه استفاده کرد.
- He sharpened the sickle.
- داس را تیز کرد.
adjective
داسی‌شکل، به شکل داس
- The sickle curve of the river made for a scenic view.
- منحنی داسی‌شکل رودخانه منظره‌ای زیبا را به وجود آورده است.
- The sickle moon slowly rose above the horizon.
- ماه داسی‌شکل به‌آرامی از افق برخاست.
verb - transitive
با داس درو کردن
- The farmer sickled the wheat in the early morning.
- کشاورز صبح زود گندم را با داس درو کرد.
- He sickled the ripe corn.
- ذرت‌های رسیده را با داس درو کرد.
verb - intransitive verb - transitive
پزشکی داسی‌شکل شدن (گلبول قرمز) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- The red blood cells begin to sickle in response to the low oxygen levels.
- گلبول‌های قرمز خون در پاسخ به سطوح پایین اکسیژن شروع به داسی شدن می‌کنند.
- As the disease progresses, more and more red blood cells sickle.
- با پیشرفت بیماری، گلبول‌های قرمز بیشتر و بیشتر داسی‌شکل می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sickle

  1. noun An edge tool for cutting grass or crops; has a curved blade and a short handle
    Synonyms:
    reaping-hook reap-hook
  1. adjective
    Synonyms:
    falcate falciform

ارجاع به لغت sickle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sickle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sickle

لغات نزدیک sickle

پیشنهاد بهبود معانی