امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sinew

ˈsɪnjuː ˈsɪnjuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رگ و پی، پی، وتر، تار و پود، رباط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- This vital task demands moral as well as intellectual sinew.
- این امر خطیر مستلزم نیروی اخلاقی و فکری است.
- the sinews of our national defence
- ارکان پدافند ملی ما
- a belt sinewed with wires
- تسمه‌ای که در آن سیم دوانده بودند (با سیم مستحکم شده بود)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sinew

  1. noun Tendon
    Synonyms:
    muscle ligament tendon brawn brawniness thew muscularity heftiness
  1. noun Strength; often in plural
    Synonyms:
    power strength muscle force potency thew brawn might potence source of power powerfulness puissance robustness tendon vigor vitality

ارجاع به لغت sinew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sinew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sinew

لغات نزدیک sinew

پیشنهاد بهبود معانی