با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Single-handed

ˈsɪŋɡəlˈhændəd ˌsɪŋɡlˈhændɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
یک‌دست، دارای یک‌دست
adjective
(فقط برای یک دست نه هر دو دست) یک دستی
- a single-handed weapon like a handgun
- اسلحه‌ی یک‌دستی مانند تپانچه
adjective
دست تنها، یک نفری
- I write this dictionary single-handedly.
- من این فرهنگ را خود تنها می‌نویسم.
- Mehri is single-handed and needs help.
- مهری دست تنهاست و به کمک نیاز دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد single-handed

  1. adjective unassisted
    Synonyms: alone, by oneself, independent, on one’s own, solitary, solo, unaided
  2. adverb by oneself
    Synonyms: alone, independent, left in the lurch, on one's own, unaided, unassisted

ارجاع به لغت single-handed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «single-handed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/single-handed

لغات نزدیک single-handed

پیشنهاد بهبود معانی