با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sister-in-law

ˈsɪstərɪnˌlɔːr ˈsɪstərɪnˌlɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
خواهرزن، خواهرشوهر، زن‌برادر، زن‌داداش، جاری
- When he embraced his sister in law for the last time, her whispered "I will never forget you."
- وقتی برای آخرین بار خواهرزنش را در آغوش گرفت، چنین زمزمه کرد: «هرگز فراموشت نمی‌کنم.»
- My sister-in-law is a talented artist.
- خواهرشوهرم هنرمند بااستعدادی است.
- My sister-in-law and I often go shopping together.
- من و جاری‌ام اغلب با هم به خرید می‌رویم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت sister-in-law

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sister-in-law» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sister-in-law

لغات نزدیک sister-in-law

پیشنهاد بهبود معانی