امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skillful

ˈskɪlfl ˈskɪlfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more skillful
  • صفت عالی:

    most skillful

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی skilful است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(شخص) ماهر، استادکار، مدبر، زبردست، چیره‌دست، حاذق، مجرب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a skilful player
- بازیکنی زبردست
- a skillful painter
- نقاش چیره‌دست
adjective
(بسیار خوب ساخته یا انجام شده باشد) ماهرانه، استادانه
- skilful performance
- عملکرد ماهرانه
- skilful use of the mass media
- استفاده‌ی ماهرانه از رسانه‌های جمعی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skillful

  1. adjective able, talented
    Synonyms:
    accomplished adept adroit a hand at apt brainy clever competent cool crack crackerjack dexterous experienced expert good handy into learned old on the ball practical practiced prepared pretty primed pro professional proficient quick ready really into savvy seasoned sharp skilled smart smooth there trained tuned in versant versed vet veteran well-versed whiz wicked wised up
    Antonyms:
    green ignorant incapable incapacitated inexperienced unable unskilled unskillful untalented

لغات هم‌خانواده skillful

ارجاع به لغت skillful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skillful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skillful

لغات نزدیک skillful

پیشنهاد بهبود معانی