امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slavery

ˈsleɪvəri ˈsleɪvəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    slaveries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
بردگی، بندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- working in that office is the worst kind of slavery!
- کار کردن در آن اداره بدترین نوع بردگی است!
- His slavery to opium ruined his life.
- بردگی او نسبت به تریاک زندگانی او را تباه کرد.
- a comparison of slavery abolition laws in Iran and America
- مقایسه‌ی قوانین الغای بردگی در ایران و امریکا
- delivering people from slavery to ignorance and superstition
- رهانیدن مردم از بندگی جهالت و خرافات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slavery

  1. noun state of working under duress or without freedom
    Synonyms:
    bondage bullwork captivity chains constraint drudge drudgery enslavement enthrallment feudalism grind helotry indenture labor menial labor moil peonage restraint serfdom serfhood servitude subjection subjugation thrall thralldom toil vassalage work
    Antonyms:
    mastery

ارجاع به لغت slavery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slavery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slavery

لغات نزدیک slavery

پیشنهاد بهبود معانی