با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slavish

ˈsleɪvɪʃ ˈsleɪvɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بنده وار، در خور بندگان، غلام صحت، وابسته بتقلیدکورکورانه
- Slavish obedience was required.
- اطاعت برده‌وار الزام‌آور بود.
- He served the invaders as a slavish yes-man.
- او به‌عنوان یک بله‌قربان‌گوی برده‌صفت به اشغالگران خدمت کرد.
- a slavish adherence to fashion
- پیروی کورکورانه از مد روز
- His poem is a slavish imitation of Sohrab's work.
- شعر او تقلید کورکورانه‌ای از اثر سهراب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slavish

  1. adjective Having the qualities of a slave
    Synonyms: servile, obsequious, subservient, menial, submissive, abject, bond, cringing, dependent, groveling, hard, imitative, fawning, oppressive, uninspired, unoriginal
  2. adjective Lacking originality
    Synonyms: imitative, uninspired, apish, faithful, emulative

ارجاع به لغت slavish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slavish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slavish

لغات نزدیک slavish

پیشنهاد بهبود معانی