با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sleek

sliːk sliːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective
نرم، براق، صیقلی، صاف، شفاف، چرب و نرم، صیقلی کردن، صاف کردن
- Her sleek blond hair shone under the sun.
- گیسوی براق و طلایی او در آفتاب می‌درخشید.
- The floor was sleek with fresh blood.
- خون تازه کف اتاق را لیز کرده بود.
- He was driving a long sleek car.
- او پشت یک ماشین دراز و شیک نشسته بود.
- one of those sleek restaurants
- یکی از آن رستوران‌های شیک
- a sleek brunette in a gray dress
- یک خانم سبزه‌ی شیک در لباس خاکستری
- sleek pigeons
- کبوترهای تروتمیز
- the sleek style of advertisements
- سبک پرتصنع آگهی‌های تجارتی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sleek

  1. adjective smooth, glossy
    Synonyms: glassy, glistening, lustrous, polished, satin, shiny, silken, silky
    Antonyms: dull, raised, rough, ungroomed, unkempt

ارجاع به لغت sleek

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sleek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sleek

لغات نزدیک sleek

پیشنهاد بهبود معانی