با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slimy

ˈslaɪmi ˈslaɪmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
لجن‌مال، لجن‌آلوده، لزج، لیز
- He is a slimy individual.
- او آدم نفرت‌انگیزی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slimy

  1. adjective oozy, gooey
    Synonyms: clammy, glutinous, miry, mucky, mucous, muculent, muddy, scummy, viscous, yukky
    Antonyms: dry

ارجاع به لغت slimy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slimy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slimy

لغات نزدیک slimy

پیشنهاد بهبود معانی