با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slit

slɪt slɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
چاک، شکاف، درز، چاک دادن، شکافتن، دریدن
- They slit his throat from ear to ear.
- سرش را گوش تا گوش بریدند.
- The motor boat was slitting the calm waters of the lake and approaching us.
- قایق موتوری آب‌های آرام دریاچه را می‌شکافت و به ما نزدیک می‌شد.
- There was a long slit on either side of her skirt.
- در هر یک از طرفین دامن او یک چاک بلند وجود داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slit

  1. noun small opening, cut
    Synonyms: aperture, breach, cleavage, cleft, crack, crevice, fissure, gash, hole, incision, rent, split, tear
    Antonyms: closure
  2. verb cut open
    Synonyms: gash, incise, knife, lance, pierce, rip, sever, slash, slice, slot, split open, tear
    Antonyms: close, mend, sew

ارجاع به لغت slit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slit

لغات نزدیک slit

پیشنهاد بهبود معانی