با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slog

slɑːɡ slɒɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slogged
  • شکل سوم:

    slogged
  • سوم شخص مفرد:

    slogs
  • وجه وصفی حال:

    slogging
  • شکل جمع:

    slogs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
ضربت سخت، سیلی، کوشش سخت، تقلا، ضربت سخت زدن، پرتاب کردن، تقلا کردن
- Tarzan slogged his way through the dense forest.
- تارزان با زحمت از میان جنگل انبوه راهی برای خود باز کرد.
- I have been slogging away at this dictionary for five years now.
- اکنون پنج سال است که دارم روی این فرهنگ زحمت می‌کشم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slog

  1. verb plod
    Synonyms: bear down, buckle down, drag, drudge, flounder, grind, labor, lumber, plough through, plug, schlepp, slave, stomp, sweat, toil, tramp, trample, trudge

ارجاع به لغت slog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slog

لغات نزدیک slog

پیشنهاد بهبود معانی