با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Smirk

smɜːrk smɜːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smirked
  • شکل سوم:

    smirked
  • سوم شخص مفرد:

    smirks
  • وجه وصفی حال:

    smirking
  • شکل جمع:

    smirks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ناپسند پوزخند، نیشخند
- His smirk revealed his true feelings.
- پوزخند او احساسات واقعی‌اش را آشکار کرد.
- The smirk on her face told a different story.
- نیشخند روی صورتش حکایت دیگری داشت.
verb - intransitive verb - transitive
ناپسند پوزخند زدن، نیشخند زدن، لبخند مغرورانه زدن، لبخند تحقیرآمیز زدن
- She smirked at me when she noticed my mistake.
- وقتی متوجه اشتباه من شد، به من پوزخند زد.
- Seeing his ex with her new partner, he smirk.
- با دیدن همسر سابقش با شریک جدیدش، نیشخند زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smirk

  1. noun sly smile
    Synonyms: beam, grin, leer, simper, smug look, sneer

ارجاع به لغت smirk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smirk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smirk

لغات نزدیک smirk

پیشنهاد بهبود معانی