با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Smooch

smuːtʃ smuːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
بوسیدن و عشق‌بازی کردن، بوس و کنار، لکه، کثافت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smooch

  1. verb kiss
    Synonyms: butterfly, French, greet, lip, make out, mush, neck, park, peck, pucker up, smack

ارجاع به لغت smooch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smooch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smooch

لغات نزدیک smooch

پیشنهاد بهبود معانی