امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Smother

ˈsmʌðər ˈsmʌðə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smothered
  • شکل سوم:

    smothered
  • سوم‌شخص مفرد:

    smothers
  • وجه وصفی حال:

    smothering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
خفه کردن، در دل نگاه داشتن، خفه شدن، خاموش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She smothered the child with a pillow.
- بچه را با یک متکا خفه کرد.
- to smother a fire
- آتش را خفه کردن
- Little flowers are smothered by weeds.
- علف‌های هرزه گل‌های کوچک را خفه می‌کنند.
- Small windowless rooms tend to smother me.
- اتاق‌های کوچک و بی‌پنجره دل مرا می‌گیرند.
- A record snow is smothering the valley.
- برفی بی‌سابقه دره را پوشانده است.
- gingerbread smothered with whipped cream
- نان شیرینی زنجبیل‌دار که روی آن خامه‌ی پفکی قرار دارد
- Belgian units smothered by the Germans
- یگان‌های بلژیکی که توسط آلمان‌ها منکوب شده بودند
- Our team smothered them.
- تیم ما آن‌ها را شکست فاحش داد.
- to smother a yawn
- جلو دهان دره‌ی خود را گرفتن
- All criticism was smothered by the government.
- دولت هرگونه انتقادی را سرکوب می‌کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smother

  1. verb extinguish; cover, hide
    Synonyms:
    asphyxiate choke collect compose conceal control cool cork douse envelop heap hush up inundate keep back kill muffle overwhelm quash quell quench rein repress restrain shower shroud simmer down snuff squelch stamp out stifle strangle suffocate suppress surround throttle
    Antonyms:
    light start uncover

ارجاع به لغت smother

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smother» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smother

لغات نزدیک smother

پیشنهاد بهبود معانی