با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Smuggle

ˈsmʌɡl ˈsmʌɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smuggled
  • شکل سوم:

    smuggled
  • سوم شخص مفرد:

    smuggles
  • وجه وصفی حال:

    smuggling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
حقوق (کالا و انسان) قاچاقی رد کردن، قاچاق کردن، غیرقانونی رد کردن
- smuggle something in
- چیزی را قاچاقی وارد کردن
- smuggle something out
- چیزی را قاچاقی خارج کردن
- The criminals attempted to smuggle drugs across the border.
- مجرمان اقدام به قاچاق موادمخدر از مرز کردند.
- They arrested him for smuggling.
- او را به جرم قاچاق کردن دستگیر کردند.
- They used clever techniques to secretly smuggle drugs into the country.
- آن‌ها از تکنیک‌های هوشمندانه‌ای برای قاچاق مخفیانه‌ی موادمخدر به کشور استفاده کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smuggle

  1. verb transfer illegal goods
    Synonyms: bootleg, deal, export, hide, moonshine, pirate, push, run, run contraband, run rum, snake in

ارجاع به لغت smuggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smuggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smuggle

لغات نزدیک smuggle

پیشنهاد بهبود معانی