امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snare

sner sneə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    snared
  • شکل سوم:

    snared
  • سوم‌شخص مفرد:

    snares
  • وجه وصفی حال:

    snaring
  • شکل جمع:

    snares

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
دام، تله، بند، کمند، به دام انداختن، با تله گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a rabbit snare
- دام خرگوش
- Big cities are full of snares that can ruin a young person's life.
- شهرهای بزرگ پر از دام‌هایی هستند که می‌توانند زندگی یک فرد جوان را تباه کنند.
- pigeons snared in a trap
- کبوترانی که در تله گرفتار شده‌اند
- Samson was snared by Delilah's charms.
- سامسون (شمشون) در دام زیبایی دلیله گرفتار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snare

  1. noun trap
    Synonyms:
    allurement bait booby trap catch come-on deception decoy enticement entrapment inveiglement lure net noose pitfall quicksand seducement temptation trick wire
    Antonyms:
    freedom liberation
  1. verb catch, trap
    Synonyms:
    arrest bag corral decoy enmesh entangle entrap get hands on involve land lure net pull in round up seduce seize tempt wire
    Antonyms:
    free let go liberate loosen

ارجاع به لغت snare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snare

لغات نزدیک snare

پیشنهاد بهبود معانی