با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sniffle

ˈsnɪfl ˈsnɪfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
تودماغی صحبت کردن، درحال عطسه صحبت کردن، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن‌فن، با فن‌فن صحبت یا گریه کردن
- The boy sniffled and the teacher asked him to blow his nose with a handkerchief.
- شاگرد فن‌فن کرد و معلم از او خواست که با دستمال دماغ خود را بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sniffle

  1. verb Inhale audibly through the nose
    Synonyms: sniff, snivel, snuffle, blubber, blub
  2. noun The act of breathing heavily through the nose (as when the nose is congested)
    Synonyms: snuffle, snivel

Idioms

  • the sniffles

    (عامیانه) 1- زکام، سرماخوردگی 2- (در اثر گریه) فن فن

ارجاع به لغت sniffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sniffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sniffle

لغات نزدیک sniffle

پیشنهاد بهبود معانی