با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sniper

ˈsnaɪpər ˈsnaɪpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    snipers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تک‌تیرانداز، اسنایپر
- The sniper aimed his rifle at the target, taking into account wind speed and distance.
- تک‌تیرانداز با در نظر گرفتن سرعت و مسافت باد، تفنگ خود را به سمت هدف نشانه رفت.
- The sniper's accuracy and skill made him a valuable person to the military operation.
- دقت و مهارت اسنایپر او را به شخصی ارزشمند برای عملیات نظامی تبدیل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sniper

  1. noun
    Synonyms: killer, gunman, sharpshooter, assassin, hired assassin, marksman, markswoman

ارجاع به لغت sniper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sniper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sniper

لغات نزدیک sniper

پیشنهاد بهبود معانی