با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Snow-blind

ˈsnoʊˌblaɪnd ˈsnəʊblaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: snow-blinded

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برف‌کور، دچار برف‌کوری
- The hiker was snow-blind after spending hours in the blizzard without proper eye protection.
- این کوهنورد پس از گذراندن ساعت‌ها در کولاک بدون محافظ چشم، برف‌کور شد.
- The winter storm was so intense that it left me snow-blinded for hours.
- طوفان زمستان آن‌قدر شدید بود که من را ساعت‌ها دچار برف‌کوری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت snow-blind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snow-blind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snow-blind

لغات نزدیک snow-blind

پیشنهاد بهبود معانی