امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snowshoeing

ˈsnoʊʃuːɪŋ ˈsnəʊʃuːɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
برف‌پیمایی (پیاده‌روی در برف با استفاده از کفش‌های مخصوص هوای برفی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His favorite winter activity is snowshoeing with friends.
- برف‌پیمایی با دوستان فعالیت زمستانی موردعلاقه‌ی اوست.
- Snowshoeing is a fantastic way to explore winter landscapes.
- برف‌پیمایی راهی عالی برای گشت‌وگذار در مناظر زمستانی است.
- She spent the afternoon snowshoeing through the serene forest.
- او بعدازظهر را با برف‌پیمایی در این جنگل آرام سپری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snowshoeing

  1. noun that activity of walking over snow wearing snowshoes

ارجاع به لغت snowshoeing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snowshoeing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snowshoeing

لغات نزدیک snowshoeing

پیشنهاد بهبود معانی