امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Social

ˈsoʊʃl ˈsəʊʃl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    socials
  • صفت تفضیلی:

    more social
  • صفت عالی:

    most social

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
اجتماعی (عمل و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I enjoy going to social events and meeting new people.
- از رفتن به رویدادهای اجتماعی و ملاقات با افراد جدید لذت می‌برم.
- My social life has been quite active lately.
- زندگی اجتماعی من اخیراً بسیار پرشورونشاط بوده است.
adjective
اجتماعی، معاشرتی (شخص)
- I enjoy being around social individuals.
- از بودن در کنار افراد اجتماعی لذت می‌برم.
- My sister is the most social person I know.
- خواهرم معاشرتی‌ترین فردی است که می‌شناسم.
adjective B2
اجتماعی، مربوط به جامعه، مربوط به اجتماع
- social consciousness
- آگاهی اجتماعی
- social problems
- مسائل اجتماعی
noun countable
قدیمی دورهمی (گردهمایی اعضای یک گروه یا سازمان به‌صورت غیررسمی)
- The church organized a social for its members.
- کلیسا دورهمی‌ای برای اعضای خود ترتیب داد.
- I always look forward to the neighborhood social at the park.
- همیشه مشتاقانه منتظر دورهمی محله در پارک هستم.
noun countable informal
شبکه‌ی اجتماعی
- I need to update my profile picture on the social.
- باید عکس نمایه‌ام در شبکه اجتماعی را به‌روز کنم.
- I made a new post on my favorite social.
- در شبکه‌ی اجتماعی محبوبم پست جدیدی گذاشتم.
adjective
جانورشناسی گروه‌زی
- The ant is a social insect.
- مورچه حشره‌ای گروه‌زی است.
- Social animals thrive in groups, relying on each other for survival.
- حیوانات گروه‌زی به‌صورت گروهی رشد می‌کنند و برای بقا به یکدیگر متکی هستند.
adjective
گیاه‌شناسی گروه‌رست
- The social plants thrived in the dense forest.
- گیاهان گروه‌رست در جنگل انبوه رشد کردند.
- The social plants grew together.
- گیاهان گروه‌رست با هم رشد می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد social

  1. adjective public, friendly
    Synonyms: amusing, civil, collective, common, communal, communicative, community, companionable, convivial, cordial, diverting, entertaining, familiar, general, gracious, gregarious, group, hospitable, informative, mannerly, neighborly, nice, organized, pleasant, pleasurable, polished, polite, popular, sociable, societal
    Antonyms: hermetical, private, secluded, unfriendly, unsocial

Collocations

  • social insurance

    بیمه‌ی اجتماعی

  • social entity

    نهاد اجتماعی، تشکل اجتماعی

  • social media

    فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های اجتماعی

لغات هم‌خانواده social

ارجاع به لغت social

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «social» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/social

لغات نزدیک social

پیشنهاد بهبود معانی