با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sole

soʊl səʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    soles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
تنها، یگانه، منحصربه‌فرد
- his sole heir
- تنها وارث او
- his sole purpose in coming
- یگانه منظور او از آمدن
- Let conscience be our sole judge.
- بگذار وجدان یگانه داور ما باشد.
- the sole right of publication
- حق انحصاری چاپ
noun countable
کف پا، کف کفش
verb - transitive
(به کفش) تخت زدن
- to sole a shoe
- کفش را تخت انداختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sole

  1. adjective alone, singular
    Synonyms: ace, exclusive, individual, lone, one, one and only, onliest, only, only one, particular, remaining, separate, single, solitary, solo, unique, unshared
    Antonyms: shared, together

ارجاع به لغت sole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sole

لغات نزدیک sole

پیشنهاد بهبود معانی