با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Solely

ˈsoʊlli ˈsəʊl-li
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
فقط، منحصراً، به‌تنهایی
- He is solely to blame.
- فقط باید او را مقصر دانست.
- to read solely for pleasure
- کتاب خواندن تنها به‌دلیل لذت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solely

  1. adverb only, alone
    Synonyms: barely, but, completely, entirely, exclusively, individually, merely, onliest, purely, simply, single-handedly, singly, singularly, totally, undividedly, wholly
    Antonyms: shared, together

ارجاع به لغت solely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solely

لغات نزدیک solely

پیشنهاد بهبود معانی