امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Solicitor

səˈlɪsət̬ər səˈlɪsɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    solicitors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
وکیل، کسی که اسناد و مدارک عرض حال را تهیه می‌کند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- put the matter in the hands of a solicitor.
- این مسئله را به یک وکیل بسپار.
- you need to see a solicitor.
- باید با یک وکیل ملاقات کنی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solicitor

  1. noun A petitioner who solicits contributions or trade or votes
    Synonyms:
    lawyer attorney attorney at law canvasser counselor

ارجاع به لغت solicitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solicitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solicitor

لغات نزدیک solicitor

پیشنهاد بهبود معانی