با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Soma

ˈsomə soma
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
تن، بدن، تنه (جسم جانور یا گیاه یا انسان به استثنای یاخته‌های زایشی یا germ cells)
noun
(در متون ودا - هندوستان) شیره‌ی مستی آور گیاه (که هویت آن مشخص نیست)
noun
گیاه‌شناسی سوما (Sarcostemma acidum از خانواده‌ی milkweed - بومی هندوستان)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soma

  1. noun Alternative names for the body of a human being
    Synonyms: haoma, human body, physical-body, material-body, build, figure, physique, anatomy, shape, bod, chassis, frame, form, Sarcostemma acidum, flesh

ارجاع به لغت soma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soma

لغات نزدیک soma

پیشنهاد بهبود معانی