با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Somebody

-bɑːdi / / -bədi ˈsʌmbɒdi / / -bədi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    somebodies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

pronoun A2
یک کسی، کسی، یک شخص، شخصی
- Somebody wants you.
- یک کسی تو را می‌خواهد.
- somebody you know
- کسی که او را می‌شناسی
noun uncountable
شخص مهم، آدم مهم
- He thinks he is somebody.
- فکر می‌کند آدم مهمی است.
- He has become somebody.
- او برای خودش کسی شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد somebody

  1. noun person of fame, importance
    Synonyms: celebrity, dignitary, heavyweight, household name, luminary, name, notable, one, personage, person of note, public figure, so-and-so, someone, some person, star, superstar, VIP, whoever
    Antonyms: nobody

ارجاع به لغت somebody

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «somebody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/somebody

لغات نزدیک somebody

پیشنهاد بهبود معانی