با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sophist

ˈsɒfɪst ˈsɒfɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زبان‌باز، سفسطه‌گر، سوفیست، مغالطه‌گر
- She was regarded as a sophist.
- او را یک سفسطه‌گر می‌دانستند.
- For many years she was a highly paid sophist.
- او برای سال‌های متمادی یک فرد زبان‌باز پردرآمد بود.
noun countable
فیلسوف
- The sophist spoke eloquently about the nature of truth and reality.
- فیلسوف به شیوایی در مورد ماهیت حقیقت و واقعیت صحبت کرد.
- The sophist's arguments were always persuasive.
- استدلال‌های فیلسوف همیشه قانع‌کننده بود.
noun countable
سوفسطایی (شخصی که در یونان باستان در فن‌های مغالطه، جدل و خطابه، مهارت بسیار داشت.)
- The sophist's teachings were often seen as controversial.
- آموزه‌های سوفسطایی اغلب بحث برانگیز تلقی می‌شد.
- The sophist argued his point with great eloquence.
- سوفسطایی نظر خود را با شیوایی بسیار استدلال کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sophist

  1. noun One who makes adverse comments
    Synonyms: thinker, clever thinker, caviler, rhetorician
  2. noun Someone whose reasoning is subtle and often specious
    Synonyms: casuist

ارجاع به لغت sophist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sophist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sophist

لغات نزدیک sophist

پیشنهاد بهبود معانی