با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sorbet

ˈsɔːrbɪt ˈsɔːbeɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
بستنی یخی، آلاسکا
- I ordered a refreshing sorbet after my meal.
- بعداز غذا یک بستنی یخی خنک سفارش دادم.
- The sorbet was the perfect dessert on a hot summer day.
- بستنی یخی دسری عالی در یک روز گرم تابستان بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sorbet

  1. noun An ice containing no milk but having a mushy consistency; usually made from fruit juice
    Synonyms: water-ice

ارجاع به لغت sorbet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sorbet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sorbet

لغات نزدیک sorbet

پیشنهاد بهبود معانی