با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sough

sʌf sʌf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    soughed
  • شکل سوم:

    soughed
  • سوم شخص مفرد:

    soughs
  • وجه وصفی حال:

    soughing
  • شکل جمع:

    soughs

معنی

noun verb - intransitive
صدای زمزمه یا آه، زمزمه یا خش‌خش کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sough

  1. noun A low, indistinct, and often continuous sound
    Synonyms: mumble, murmur, sigh, susurration, susurrus, whisper
  2. verb To make a low, continuous, and indistinct sound
    Synonyms: sigh, whisper, moan, murmur, purl, wail

ارجاع به لغت sough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sough

لغات نزدیک sough

پیشنهاد بهبود معانی