امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Source

sɔːrs sɔːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sourced
  • شکل سوم:

    sourced
  • سوم‌شخص مفرد:

    sources
  • وجه وصفی حال:

    sourcing
  • شکل جمع:

    sources

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
(رود) سرچشمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- at source
- در سرچشمه، در مبدأ
- the source of Nile
- سرچشمه‌ی رود نیل
noun countable
منبع، منشأ
- The sun is our source of energy.
- خورشید منبع انرژی ما است.
noun countable
مرجع، مأخذ، منبع، (در جمع) اسناد و مدارک
- source material
- مآخذ، منابع
- the source language
- زبان مبدأ
- money taxed as source
- پولی که در جا مالیات آن کسر می‌شود، پول مالیات در رفته
verb - transitive
(متن و مقاله و غیره) منبع چیزی را مشخص کردن
verb - transitive
حاصل کردن، گرفتن، فراهم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد source

  1. noun beginning; point of supply
    Synonyms:
    antecedent author authority authorship begetter birthplace cause commencement connection dawn dawning derivation determinant expert father fount fountain fountainhead horse’s mouth inception informant maternity mother onset opening origin origination originator parent paternity provenance provenience rise rising root specialist spring start starting point wellspring
    Antonyms:
    effect end result

ارجاع به لغت source

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «source» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/source

لغات نزدیک source

پیشنهاد بهبود معانی