امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Soused

saʊst saʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective slang
مست، پاتیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was soused after a few drinks.
- بعد از چند پیک مست شد.
- Soused, he'd call me at all hours of the night.
- وقتی که مست است، تمام شب به من زنگ می‌زند.
adjective
ماهی نمک‌سود
- soused herring
- شاه‌ماهی نمک‌سود
- The meat is generously soused.
- گوشت کاملاٌ نمک‌سود شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soused

  1. adjective drunk
    Synonyms:
    bashed boozed up buzzed crocked feeling no pain flushed flying groggy high inebriated intoxicated juiced laced liquored up lit plastered potted seeing double sloshed smashed stewed stoned tanked three sheets to the wind tipsy totaled under the influence under the table wasted

ارجاع به لغت soused

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soused» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soused

لغات نزدیک soused

پیشنهاد بهبود معانی