با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Souvenir

ˌsuvəˈnɪər ˌsuːvnˈɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    souvenirs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
سفر سوغات، ره‌آورد (کالایی که مسافران و گردشگران از یک شهر یا روستا یا منطقه‌ می‌خرند تا پس از بازگشت از سفر به بستگان یا دوستان یا آشنایان هدیه دهند یا آن را نزد خود نگه دارند)
- I like the souvenir I received from my grandmother.
- سوغاتی که از مادربزرگم گرفتم دوست دارم.
- My friend brought me a souvenir.
- دوستم برایم ره‌آورد آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد souvenir

  1. noun keepsake from event
    Synonyms: gift, memento, memorial, relic, remembrance, remembrancer, reminder, token, trophy

ارجاع به لغت souvenir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «souvenir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/souvenir

لغات نزدیک souvenir

پیشنهاد بهبود معانی