با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sown

soʊn səʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شکل سوم فعل sow
- She carefully sown the flower seeds into the soil.
- او با دقت دانه‌های گل را در خاک کاشت.
- He sown the wildflower seeds in the meadow.
- او دانه‌های گل وحشی را در چمنزار کاشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sown

  1. verb Place (seeds) in or on the ground for future growth
    Synonyms: seeded, scattered, propagated, spread, strewn, broadcasted, planted, disseminated, implanted, grown, germinated
    Antonyms: reaped, harvested
  2. adjective Sprinkled with seed
    Synonyms: seeded

ارجاع به لغت sown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sown

لغات نزدیک sown

پیشنهاد بهبود معانی